عاشقانه ها
من از روز ازل، دیوانه بودم دیوانه روی تو،سر گشته موی تو سر خوش از باده مستانه بودم در عشق و مستی، افسانه بودم نالان از تو شد چنگ و عود من تار موی تو، تار و پود من بی باده مدهوشم، ساغر نوشم ز چشمه نوش تو مستی دهد ما را ، گل رخسارا بهار آغوش تو چو به ما نگری غم دل ببری کز باده نوشین تری سوزم همچو گل ، از سودای دل دل رسوای تو ، من رسوای دل گرچه به خاک و خون کشیدی مرا روزی که دیدی مرا بازا که در شام غمم صبح امیدی مرا صبح امیدی مرا هاست لینوکس cpanelجمعه 23 / 1 / 1391برچسب:, :: 12:29 :: نويسنده : محرم صفحه قبل 1 صفحه بعد درباره وبلاگ فردا اگر بدون تو باید به سر شود فرقی نمی کند شب من کی سحر شود شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود رنج فراق هست و امید وصال نیست این"هست و نیست"کاش که زیر و زبر شود رازی نهفته در پس حرفی نگفته است مگذار درد دل کنم و دردسر شود ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند دیگر قرار نیست کسی با خبر شود موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است بگذارگفتگو به زبان هنر شود موضوعات آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|